پیش از اینکه از کودکان انتظار داشته باشیم چشمانی نقاد داشته باشند، نقادانه بشنوند و راه و روش صحیح را در زندگی انتخاب کنند تا به سعادت برسند، باید به آنها بیاموزیم که چگونه می توانند منتقد باشند و فلسفی فکر کنند. تفکر فلسفی، کودکان را به مهارت های تفکر انتقادی و منطقی مجهز می کند. این نوع تفکر به چرایی ها، روابط بین مفاهیم، اصول و معیارها توجه دارد. این روش به فرد کمک می کند که به تمرکز زدایی بپردازد و خطاها را کاهش دهد. ولی برای یک زندگی سعادتمند تنها فراگیری راه های تفکر فلسفی کافی نیست، باید با دید بصیرت و پاکدلی با وقایع زندگی روبرو شد. حکمت و خردورزی می تواند این وپژگی ها را در انسان رشد دهد. این مهارت ها باید از کودکی آموزش داده شود. کتاب های داستان به عنوان مجموعه ای غنی از تجربه ها و دانش و بعنوان ابزار مناسبی برای چنین آموزشی شناخته شده اند. ولی بیشتر والدین و مسوولان آموزش و پرورش کودکان با عناصر فلسفی در داستان ها و داستان های مناسب برای آموزش تفکر فلسفی آشنا نیستند. با هدف شناسایی این داستان ها، تعیین عناصر فلسفی در آنها و شناسانیدن آنها برای استفاده و بازتولید، پژوهشی با روش تحلیل محتوا انجام شد. در این پژوهش کتاب های داستانی مناسب برای گروه سنی دبستان از میان کتاب های مناسب تولید شده در سال های 1370 تا 1385 در ایران انتخاب شدند. بر اساس نظر متخصصان و نیز متون مرتبط، مولفه های تفکر فلسفی در آنها شناسایی شد که عبارتند از مفهوم سازی، استدلال، قضاوت و حکمت. سپس کتابهای مربوط به داستان هایی که در تولید آنها به پرورش تفکر فلسفی توجه شده است، تعیین شدند. از میان این گتاب ها مواردی که به هر یک از روش های تفکر فلسفی و مولفه های مربوط توجه دارند مشخص شدند. همچنین داستان هایی که خردورزی و آشنایی با حکمت را موجب می شوند و آنانی که تمرکز زدائی را تشویق می کنند نیز شناسایی گردید. بررسی ها نشان داد حدود 20درصد از کتاب های موجود به مولفه های تفکر فلسفی توجه دارند. برای جبران این تقیصه پیشنهادهایی ارائه شده است.